عبارات تاکیدی

زندگی خوب با تفکر مثبت

عبارات تاکیدی

زندگی خوب با تفکر مثبت

قدرت عبارات تاکیدی

عبارت‌های تاکیدی را هر روز به هر میزان که لازم دارید تکرار کنید.

 

 

در فیلم اعجاب انگیز دزد بغداد با کلماتی نوشته شده از نور به ما می‌گویند:(( شادمانی را باید به کف آورد))

شادمانی با مهار کردن کامل خوی هیجانی به دست می‌آید.

جایی که ترس و بیم و وحشت وجود داشته باشد از شادمانی خبری نیست. احساس ایمنی و شادمانی حاصل ایمان کامل به خداست.

یعنی آن هنگام که انسان یقین دارد قدرتی شکست ناپذیر از او و هر آن‌چه که دوست می‌دارد حمایت می‌کند و همه خواسته‌های درست دلش را بر می‌آورد؛ می‌تواند رها از هر گونه فشار عصبی، احساس رضایت و شادمانی کند.

آن‌گاه از ظاهر مخالف امور آزرده نمی‌شود؛ چون یقین دارد که خرد لایتناهی از منافع و مصالح او حمایت می‌کند و از هر وضعیتی بهره می‌جوید تا خیر و صلاحش را پیش آورد.

سری که بر پیشانی اخم آلود باشد؛ آسوده بر بالین قرار نمی‌گیرد. خشم و نفرت و بد خواهی و حسد و انتقام‌جویی شادمانی انسان را می‌رباید و بیماری و شکست و فقر می‌آورد.

به راستی که نفرت و انزجار بیش از می‌گساری خانه‌ها را ویران کرده است و بیش از جنگ‌ها جان آدمیان را بر باد داده اشت.

مثلا زنی خوشبخت و سالم با مردی پیمان زناشویی بست که از جان و دل دوستش داشت. شوهر مرد و بخشی از دارایی‌اش را برای خویشاوندی به ارث گذاشت. زن از شدت نفرت و انزجار و اشتها و سلامت خود را از دست داد. لاغر و ناتوان شد و نتوانست به کارش ادامه دهد. دچار سنگ کیسه صفرا شد و به بستر بیماری افتاد.

یک استاد ما بعدالطبیعه روزی به عیادت او رفت و گفت نمی‌بینی که نفرت و انزجار چه بلایی بر سرت آورده؟ سنگ‌های سخت در تنت نشانده که تنها علاجش عفو و بخشایش و خیر خواهی خود تو است.

زن ناگهان حقیقت نهفته در گفته او را دریافت. هماهنگ و بخشایش‌گر شد و سلامت شکوهمند خود را بازیافت.

 

 

عبارت‌های تاکیدی:

اکنون نیکویی بی‌پایانم از راه‌هایی بی انتها به من می‌رسد.

 

 

شادمانی شگفت‌انگیزم از راهی شگفت‌انگیز آمده است تا همیشه نزدم بماند

 

 

 

 

 

 

هر روز  شادما‌نی‌های ماندگار به سراغم می آید. به آن‌چه پیش روی منست با اعجاب می‌نگرم.

 

 

 

جسورانه به شیری که بر سر راهم قرارگرفته است می‌تازم و می‌بینم که سگ خرمایی کوچولو و مهربانی بیش نیست.

 

 

 

 

خیر و صلاحم هم‌اکنون به صورت جریانی از شادمانی، پیوسته و ناگسسته و افزاینده به سویم جاری است.

 

 

شادمانی‌ام کار خداست پس هیچ‌کس نمی‌تواند در آن دخالت  کند.

 

 

چون با خدا همراهم با خواسته دل خودم نیز همراه می‌شوم.

 

 عبارت‌های تاکیدی بخشایش:

همه را می‌بخشایم و همه مرا می‌بخشایند و همه دروازه‌ها به ناگاه گشوده می‌شوند تا خیروصلاحم به سویم آید.

 

هرچند خطاهایم به سرخی آتش باشند به سپیدی برف خواهم شد.

 

 

 

من قانون بخشایش را فرا می‌خوانم. من از خطاها و عواقب آن‌ها آزادم. من در حمایت رحمتم نه قانون کارما

 

 

از دست دادن:

در ذهن الهی از دست دادن وجود ندارد. پس من نمی‌توانم آنچه را که حق من است از دست بدهم.

خرد لایتناهی هرگز دیر نمی‌کند و راه بازگرداندن را می‌داند.

 

 

در ذهن الهی از دست دادن وجود ندارد. پس محال است چیزی را که حق من است از دست بدهم. آنچه از دست داده‌ام به من بازگردانده خواهد شد یا معادل و هم‌سنگ آن را باز خواهم ستاند.

 

 

 

 

 عبارت‌های تا کیدی برای عشق:

چون با آن یگانه جدایی ناپذیر همراهم پس با عشق و خوشبختی  جدایی ناپذیر خود نیز همراهم.

 

 

 

 

نور خدا در درونم می‌تابد و هرچه ترس و تردید و خشم و نفرت را می‌زداید. تجلی عشق خدا در من از من مغناطیسی مقاومت ناپذیر می‌سازد.

من فقط کمال را می‌بینم و به جز حق الهی خویش هیچ نمی‌خواهم.

 

 

همه را دوست می‌دارم و همه دوستم می‌دارند. او که به ظاهر دشمن منست از در دوستی در می‌آید: بسان حلقه‌ای طلایی در زنجیر خیر و صلاح من.

 

من با خودم و همه دنیا در آشتی و آرامشم. به همگان عشق می‌ورزم و همگان به من عشق می‌ورزند. هماکنون دروازه‌های شادی به رویم گشاده می‌شوند.

 

 

ازدواج:

اگر ازدواج بر صخره استوار یگانگی بنا نشده باشد نمی‌تواند پابرجا بماند. زن وشوهر باید یک روح باشند در دو بدن: جمله‌ای از حضرت مسیح: مرد و زن هر دو یک تن خواهند شد. بنا بر این بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند. آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد.

تا زن و شوهر هم‌فکر و هم‌دل نباشند و در عالم ذهنی واحدی زندگی نکنند به ناچار باید از هم جدا شوند.

اندیشه دارای طیف یا تموجی است بی نهایت نیرومند، و آدمی به سوی آفریده‌های اندیشه خویش کشیده می‌شود.

برای هر انسانی نیمه‌ای دیگر یا انتخابی الهی وجود دارد. این دو یه یک عالم فکری تعلق دارند. این دو را خدا به هم پیوند داده است پس احدی جدای‌شان  نخواهد کرد و نتواند کرد. این جفت یکی خواهد شد. زیرا طرح الهی هشیاری برتر آنها همسان است.

 

عبارت تاکیدی برای ازدواج:

سپاس می‌گذارم که عقدی که در آسمان‌ها بسته شده است هماکنون بر زمین پدیدار خواهد شد. این جفت یکی خواهد شد از الان تا ابدالآباد.

 

 

قانون کارما:

آدمی تنها آن‌چه را که می‌دهد باز می‌ستاند. بازی زندگی بازی بومرنگهاست که پس  از پرتاب  به سمت خودش باز می‌گردد. و پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز می‌گردد.

این قانون کارماست و کارما واژه‌ایست سانسکریت یعنی بازگشت. آدمی هر چه بکارد درو خواهد کرد.

 

 

هر اندازه دانش آدمی بیشتر باشد مسئولیت او افزون‌تر است. و اگر آنکس که از قانون معنویت با خبر است به آن عمل نکند به عذابی الیم گرفتار خواهد آمد.

ترس از خداوند (قانون) ابتدای حکمت است.

اگر به جای خداوند کلمه قانون را بگذاریم معنای بسیاری از متون دینی مشخص خواهد شد.

خداوند( قانون) می‌گوید که انتقام از آن منست. من جزا خواهم داد.

این قانون است که انتقام می‌گیرد نه خدا. خدا انسان را کامل می‌بیند. آفریده به سیمای خودش و قدرت و تسلط عطا کرده به او

 

انسان تنها می‌تواند آن باشد که خود را چنان می‌بیند و تنها می‌تواند به جایی برسد که خود را آنجا ببیند.

از قدیم گفته‌اند که هیچ رویدادی بدون حضور یک ناظر رخ نمی‌دهد.

 

انسان نخست شکست یا موفقیت خود و غم یا شادی خود را در یک صحنه می‌بیند آنگاه شکست یا موفقیت  و غم و شادی او عینیت می‌یابد.

 

 

 

پس می بینیم  که رهایی از طریق دانش به دست می‌اید و از طریق معرفت به قانون معنویت

اقتدار پس از اطاعت می آید. به محض اینکه انسان از قانون اطاعت کند قانون به اطاعت او در می‌آید. پیش از آن‌که برق خادم انسان شود باید مطیع آن شد.

اگر از روی جهل به آن دست بزنیم دشمن مهلک آدمی می‌شود. قوانین ذهن نیز بر همین سیاقند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد