زنی بود که در ازای حقوق ماهیانه ناچیزی کار می کرد ناگهان به دلش افتاد که برای خود کسب و کاری را آغاز کند مصمم شد که یک قنادی و چایخانه راه بیندازد . نخست دو دل بود اما دید که این فکر دست از سرش برنمی دارد پس جسورانه پیش رفت و مغازه و دستیارانی تدارک دید . منتها چون با دست خالی نمی توانست کارش را آغاز کند ، کلام لازم را برای تامین مالی بر زبان آورد . پول نیز به طرر معجزه آسا از راه رسید و مغازه افتتاح شد . از همان روز اول پر از مشتری بود و اکنون دیگر در آنجا جای سوزن انداختن نبود .
اکنون همه چیز برای انجام مشیت الهی راه می گشاید و حق من در پرتو فیض و به گونه ای معجزه آسا به من می رسد .
من همانقدر به خدا محتاجم که او به من مشتاق. زیرا من ابزاری هستم در دست او تا مشیت خود را از طریق من به انجام رساند
حضرت عیسی می فرمایند : داوری مکنید تا بر شما داوری نشود . حکم مکنید تا بر شما حکم نشود .
چه بسیارند مردمانی که با ملامت دیگران ، بیماری و بدبختی را به سوی خود کشانده اند . آنچه را که آدمی در دیگران نکوهش کند ، در واقع به سوی خود جذب می کند .